سه فاز بازار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سه فاز بازار
دفتر دل نوشته ها وباورهای من 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

بهاربیست                   www.bahar-20.com

سلام دوستان.بعد از یه غیبت تقریبا طولانی  دوباره به روز شدم.امروز چند تا راه برای بازی کردن با اعصاب دیگران براتون نوشتم.امیدوارم که خوشتون بیاد.خیلی به خودم فشار آوردم که بیشتر از این بنویسم اما دیگه چیزی به ذهنم خطور نکرد.
1- جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت ها رو عوض کنین
2- توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار- پنج سالتون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه
3-شب ها که خوابتون نمیبره تازه یادتون بیفته که آهنگ قشنگی برای موبایلتون انتخاب نکردین.بهتره این انتخاب آهنگ رو تو راه پله های آپارتمانتون با آخربن  volume  انجام بدین!
4- تو مهمونیایی که ترتیب میدین مرتب از دست پخت ننه بزرگ آقاجون دوستتون تعریف کنید و بگین زن های امروزی که همه غذاهاشون رو از رستوران ها میگیرن مثل خانم خودتون!
5- با یه فست فود تماس بگیری و شماره فست فود دیگه ای رو ازش بگیرید.
6- روی صندلی چرمی معلمتون الکل بریزین و تا میتونین از زیر، سوزن ته گرد بکنید توش!من یه بار این کار رو کردم معلم زیستمون تا دو هفته پاش رو مدرسه نذاشت.خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com
7- روز معلم به جای تخم مرغ های تزئینی تخم مرغ واقعی بزنید بالای سر معلمتون ببینید چه فازی میده.
8- چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنینخدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
9- ورقه های جزوه ء300صفحه ای دوستتون که ازش گرفتین، زیراکس کنین وقاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدین
10- موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
11- نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنینخدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
12- پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که2 دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل 180 درجه در جهات مختلف بچرخونینخدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com
13- جزوه فیزیک دوستتون رو به امانت بگیرید و2ماه بعد درست روز امتحان فیزیک بهش پس بدید.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
14- روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن.
15- بچه پر سرو صداتون رو ببرین سینما تا با هم یه فیلم گریه دار ببینید.مثل میم مثل مادر
16- هر وقت جومونگ داره،برید و فیوز برق رو قطع کنین یا آنتن رو 90درجه بچرخونید.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
17- هر وقت یه نفر جک گفت،حتما بهش بگین شنیده بودین و تکراری بوده.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
18- اگرمیخواید حال همکلاسی مثبتتون رو بگیرید،ماش یا هر چیزی که ریز باشه رو بذارید توی لوله خودکار خالی و محکم فوت کنین تا بخوره پشت گردنش.البته بهتره این کار رو وقتی انجام بدین که ایشون درحال حل کردن معادله ی پای تخته هستن.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
19- وقتی سینما میرید هرجای فیلم که گریه داره و ملت رفتن تو حس،یا بلند بخندید یا بلند شین و دست بزنین.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
20- سعی کنین همیشه صابون رو کف حمام جا بذارید.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
21- وقتی از کسی آدرس میپرسید،بلافاصله بعد از آدرس گرفتن ، از یه نفر دیگه جلوی چشم همون طرف آدرس رو بپرسید.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
22- وقتی ازتون آدرس میپرسن، کلی آدرس پیچ در پیچ بهش بدین و بعد بگین که نمیدونید دقیقا کجاستخدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
23- وقتی با بچه ها بازی می کنید،سعی کنید ازش ببرینخدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
24- تو استخر،دوستتون رو که تازه از آب سرد بیرون اومده،هلش بدین تو آب داغ جکوزی.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
25- دوستتون رو که تازه لوزه هاش رو عمل کرده ، دعوت کنید به یه قهوه داغ.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
26- روز تولد یکی از آشناهاتون،سرش رو محکم توی کیک فرو کنید و ازش بخواین از کیک های روی صورتش و موهاش ،توی دهان دیگران هم بذاره.این کار وقتی فازمیده که مامان طرف وسواسی باشهخدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com.
27- روی کاپوت ماشین باجناقتون  که اونو تازه خریده،با سوئیچ یا میخ بنویسید: مبارک باشهخدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com
28- توی مهمونی،وقت شام خوردن،خاطره تهوع و روم به دیوار و گلاب به روتون هفته پیشتون رو با جزئیات کامل، تعریف کنین.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
29- وقتی می خواید لباس بخرید،بوتیک چی رو مجبور کنین تا هزار مدل و رنگ و جنس رو براتون باز کنه،بعد هم بهش بگین از هیچ کدوم خوشتون نیومده و سریع محل حادثه رو ترک کنین.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar-20.com
30- وقتی کسی لباس میخره،بهش بگین ارزون ترش رو جای دیگه دیدید اونم با جنس بهتر و بگید سرش کلاه رفته.

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

 


 


[ دوشنبه 88/4/29 ] [ 3:39 عصر ] [ وفا ] [ نظرات () ]
نهضت سواد آموزی....
آقای فلان با مدرک لیسانس،یه چند وقتی بود دنبال کار می گشت.یهو چشماش خورد به آگهی تو روزنامه:«به چند آموزشیار جهت کار در نهضت سواد آموزی با مدرک دیپلم نیازمندیم.» آقای فلان با دیدن این خبر سه متر و 45 سانت 95 میلی متر پرید بالا. کار دیگه بهتر از این نمی شد. نه ضامن می خواد نه هیچ کوفت دیگه ایی.فقط مشکل مدرک بود.این آقا لیسانس داشت اما اینا دیپلم می خواستن.با خودش گفت:عیب نداره،میگم دیپلم دارم و مدرک دیپلمم رو می برم.
ایشون ثبت نام کردن و قبول هم شدن.اولین جلسه ای که برای آموزشیار ها گذاشته بودن(برا ی یاد دادن این که چی جوری به بی سواد ها آموزش بدن.)برگزار شد.تقریبا 15نفر توی کلاس حاضر بودن از جمله آقای فلان.استاد اومد سر کلاس و شروع کرد به آموزش ریاضی.
- بله دوستان.در این موارد که نمی فهمن یکی بزنید تو سرشون و بگید چرا نمی فهمی؟ حالا من این مسئله رو می نویسم و شما به عنوان یک شاگرد که به تازگی حل این مسئله رو یاد گرفته بیایید حل کنید.آقای فلان... شما بفرمایید بیایید حل نمایید(چه با ادب!)
آقای فلان بلند شد و در حین این که داشت میرفت پای تخته مونده بود این مسئله رو چی جوری حل کنه که بقیه نفهمن لیسانس داره!آخه مسئله از راه «انتگرال»حل می شد و آقای فلان اینا مبحث این درس رو توی دانشگاه یاد گرفته بودند.بالاخره رسید پای تخته؛همین طور داشت با خودش می گفت خدایا من با حل کردن این مسئله  ضایع می شم که لیسانس دارم و کارم رو از دست میدم. که یهو صدای برو بچه های سر کلاس رو شنید که همه می گن :از راه انتگرال حل میشه. انتگرالیه!!!!
بله.کاشف به عمل اومد که فقط آقای فلان نیست که لیسانس داره بلکه همه لیسانس دارن و به خاطر کمبود کار خودشون رو دیپلمی جا زدند.....
مهربانی را وقتی فهمیدم که دیدم کودکی خورشید را در نقاشی خود،سیاه کرده است تا پدر کارگرش زیر آفتاب گرما نخورد و نسوزد...

[ چهارشنبه 87/9/20 ] [ 3:43 عصر ] [ وفا ] [ نظرات () ]

قسمت آخر سریال جواد آب پز.
نویسنده  تهیه کننده ،کارگردان و درکل همه کارش: فیوز پریده.
....آقا ما اینو گفتیم انگار راننده از خداش بود.ای کاش این دهن بی صاحاب رو بسته بودم که همچین مزخرفی ازش خارج نشه.همون لحظه وسط بزرگراه زد رو ترمز.شونصد تا ماشین پشت سر ما بوق و هوار وفهش ... راه انداختند.یارو گفت:بریز پایین داداش!گفتم آقا این چه طرز صحبت کردن با یه آدم متشخصه. نمی خوام پیاده شم.(چه آدم پررویی!) یارو در رو باز کرد گفت :تا خط خطی نشدم خیلی محترمانه گمشو پایین!!!!!!
من پیاده شدم ولی اصلا از طرز حرف زدن راننده خوشم نیومد.فقط هم به دلیل این که پس فردا بی ادب نشم پیاده شدم ها... اصلا هیچ دلیل دیگه ای نداشت.تازه یارو هم منو اصلا ننداخت پایین!خلاصه پیاده شدن همانا و پیاده رفتن همانای دیگش.قدم زنان (تو این گرما بهتره بگم شل شل)رفتم سوی سر کار.(ادبیاتو داشتید؟) وای راستی راستی خیلی راه بودا.جیگرم خون شد از این تصمیم بی خودی که گرفتم.
شب که اومدم خونه ولو شدم روی مبل.یهو دیدم تلویزیون داره می گه: در طی این عملیات وزیر نیرو اعلام کرد :دیگر خاموشی نخواهیم داشت. آقا ما اینو شنیدیم برق سه فازمون پرید.
بلند شدم تو خونه داد می زدم: ایول... ایول.... آق وزیرو ایول.. ایول  ایول... که یه دفعه..................
دنیا پیش چشمم تیره تار شد.اولش فکر کردم از شدت هیجان خوردم زمین.اما بعد از اندیشه ای دو سه ثانیه ای قضیه رو گرفتم ؛ نا فرم. بعععلهههههههههههههه.برقا رفته بود!!!
دوباره روز از نو روزی از نو...
پایان

[ پنج شنبه 87/8/2 ] [ 3:29 عصر ] [ وفا ] [ نظرات () ]

قسمت پنجم:بنزین
نویسنده،تهیه کننده،کارگردان ودر کل همه کارش:فیوز پریده
...دست نوازش دلنشین آقای راننده بود.گفتم: یارو..چرا میزنی؟گفت:آخه به تو هم میشه گفت آدم؟به خرهم 2بار بگی کرم نریز گوش می کنه.تو ازخرم رد کردی. فلان فلان شده...(بد آموزی داره نمی گم.)گفتم:به خدا غلط کردم،چرا شاکی میشی یهو قندت میزنه بالاها. با کلی چاپلوسی ،آقا آتیشش خوابید.
تقریبا 5دقیقه گذشت،ولی از کولر خبری نبود.دیگه داشتم زنده زنده می سوختم، با کمال ادب گفتم:ببخشید جناب عزیزوگرامی،میشه لطفا کولر زیباتون رو خواهشا روشن کنید!آقا ما اینو گفتیم انگار فهش عالم وآدم رو بهش دادیم. گفت یعنی به عبارتی داد زد:.......(این نقطه ها نشونه ی سانسوره)عجب آدم دیونه ای هستی!آخه احمق، من توی این اوضاع واحوال بنزین از کجا بیارم که کولر رو واسه تو روشن کنم؟مگه پول علف خرسه که همین جوری واسه تو وامثال تو بریزم توی باک این ماشین بی صاحاب؟...
انگار این آقا امروز از دنده چپ بیدار شده بود که چپ وراست به گیر می داد اونم نافرم!دیگه نتونستم طاقت بیارم داد زدم: هی من هیچی بهت نمیگم صدات رو می بری بالا؟مرتیکه من واسه خودم که فقط نمی گم کولر رو روشن کن.این مسافرای بدبختت هم گرمشونه.اصلا مگه خودت آدم نیستی؟من نه کولر تو می خوام نه میزارم بهم توهین کنی.نیگه دار می خوام پیاده بشم.......
این داستان همچنان ادامه دارد...

[ سه شنبه 87/6/26 ] [ 4:7 عصر ] [ وفا ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

دریافت کد جملات شریعتی
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 141095