سه فاز بازار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سه فاز بازار
دفتر دل نوشته ها وباورهای من 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
قسمت چهارم:مهم ترین تصمیم زندگی
نویسنده،تهیه کننده،کارگردان واصلا همه کارش:فیوز پریده
... برای اولین بار توی زندگیم از مخم استفاده کردم و یه تصمیم مهم گرفتم...آره
با تاکسی برم!خودم هم از تصمیمی که گرفتم تعجب کردم.تازه این که چیزی نیست؛با خودم عهد کردم اگه سر5دقیقه گیرم نیومد(سر 40 دقیقه هم گیرم نمیاد، چه برسه به 5دقیقه) یه دربست بگم وخودم و خلاص کنم.تازگی ها شدم جواد ولخرج!البته عهدم درحد یه آرزو بود.
خلاصه...بعد از کلی استفاده از خط11بالاخره به ایستگاه تاکسی رسیدم.اما دهنم از شدت تعجب افتاد روی زمین.آخه یه صف دیدم که هوارتا آدم واستاده بود توش.
رفتم اول صف وگفتم:دوستم اینجا جاگرفته!!!یهو همه زدن زیر خنده ودست به دست فرستادنم آخر صف.یکی هم داد زد: داداش،چیزایی که واسه تو آرزو هست مال ما خاطرست.
50،40،20،5دقیقه گذشت تا بالاخره شدم نفر پنجم.وقتی تاکسی اونم سمند اومد دیگه نتونستم خودم رو نگه دارم و به جای نفر چهارم پریدم جلو.آخه اگه وامیستادم شاید پیکان پراید یا هرچیز دیگه گیرم می اومد اونوقت خیلی حال نمی داد.بعد از کلی دعوا مرافه با نفر چهارم،بالاخره ماشین راه افتاد.من مثل اینا که از جنگل آمازون فرار کردن،هی شیشه رو می دادم بالا وپایین.
در حال خوش گذرونی بودم که یه پاتک هوار شد روی سرم ،بله....
این بدبختی ها هنوز ادامه داره....

[ شنبه 87/6/9 ] [ 2:5 عصر ] [ وفا ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

دریافت کد جملات شریعتی
امکانات وب


بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 141232